منتظري، محمّد (شهيد حجتالاسلام محمّد منتظري)

شهيد حجتالاسلام محمد منتظري
مقدمه
«هر گروه، هر جناح و هر دستهاي كه بخواهد تعصب بورزد و تعبد اسلامي را از مردم ما بگيرند، افكار آنها را تخريب كند، به سياست استقلالطلبانه ما ضربه بزند و بخواهد ما را به ابرقدرتها به خصوص آمريكا نزديك كند، ما هرگونه سياست اينگونهاي و هرگونه افرادي را كه در اين راه قدم بردارند، محكوم ميكنيم.»(شهيد منتظري، ماهنامه شاهد ياران، ص93) شهيد منتظري در گفتگويي ديگر يادآور شده بود: «اصول راهبردي سياست اسلامي ما بر اين است كه بايد جهاني فكر كنيم و همه دنيا را در نظر بگيريم. بعد، مسالهاي كه در دنيا بيشتر مطرح است، ابرقدرتهاست كه از طريق حاكميت زور و سرمايه، ملتها را در بند كشيدهاند و ميكوشند آزادي را از آنها بگيرند.»(شهيد منتظري به روايت ...، ص61)
زندگينامه و آموختهها:
حجتالاسلام شهيد محمد منتظري، مجاهد خستگيناپذير، نماينده مجلس شوراي اسلامي و فرزند اسلام و قرآن، به سال 1323 در نجفآباد اصفهان ديده به جهان گشود. پدرش، آيتالله حسينعلي منتظري، از روحانيان شناخته شده آن شهر بشمار ميرفت. محمد همراه با فراگيري درسهاي دبستان، براي كمك به گذران زندگي خانواده، نخست، به كشاورزي و سپس، به كارگري در كارگاه ريختهگري و ساخت قاشق و چنگال پرداخت.(ايزدي، ص281) در 1337، محمد، پس از سپري كردن دوره دبستان با راهنمايي پدر روانه حوزه علميه قم شد.(صادقياردستاني، ص32) بيشتر درسهاي حوزوي سطح و تا اندازهاي هم خارج فقه را، نزد پدرش فرا گرفت. از استادان او در حوزه علميه قم ميتوان از آيات: سيد محمد محقق داماد، حسينعلي منتظري، علي مشكيني، احمد جنتي و امام خميني(ره) ياد كرد.(ايزدي، ص284) محمد منتظري درارديبهشت 1358 با بانويي از همشهريان خود ازدواج كرد كه ثمره آن ازدواج، دو فرزند است.
شهيد در پيش از انقلاب اسلامي:
شهيد محمد منتظري، از آغاز جنبش امام خميني(ره) در دهه 1340 در بيشتر عرصههاي جنبش كوشا و پرتلاش بود. محمد كه خود به خواندن كتابهاي سياسي علاقهمند بود، در قم چندين كتابخانه سياسي سيار در مدرسه فيضيه، مدرسهدارالشفاء، مدرسهعبدالرحيمخان معروف به خان ومدرسه حجتيه برپا داشت تا طلبهها از آن بهره برند.(كيهان فرهنگي، ص36) همزمان با اوجگيري جنبش امامخميني(ره) در 15 خرداد 1342 عليه حكومت استعمار زده و دستنشانده پهلوي، فعاليتهاي جهادي خود را آغاز كرد و تا پايان زندگاني به پشتيباني از ولايت فقيه ادامه داد.(ايزدي، ص294) نخستين بار، هنگام دستگيري امام خميني(ره) در پي اعتراض به قانون اسارتبار اعطاي مصونيت قضايي به مستشاران نظامي آمريكا يا همان كاپيتولاسيون، در چهارم آبان 1343 دستگير شد(خاطرات علي جنتي، ص38) و پس از هفتماه، از زندان شاه آزاد شد. در ديماه 1343 كه همزمان با ماه رمضان بود، بار ديگر به علت شعار دادن به هواداري از امامخميني(ره) بازداشت گرديد. به دنبال ادامه مبارزه، دوباره در ارديبهشت ماه 1344، بازداشت و به زندان قزلقلعه در كوي اميرآباد تهران فرستاده شد.(شهيد منتظري به روايت ...، ص29)محمد منتظري در آغاز فروردين 1345، براي تأييد اعلاميههاي امام(ره) به امضاء گرفتن از علماي ديني عليه حكومت دستنشانده محمدرضاشاه پهلوي، گماشته استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و صهيونيسم بينالملل، و پخش اعلاميهها همت گماشت. با پيگيري ساواك، او در اول مرداد 1345 در حرم حضرت معصومه(س) دستگير گرديد.
وي پيرو مكتب امامخميني(ره) بود؛ در بازجوييها درباره انقلاب امام خميني(ره) و مردم آشكارا گفته بود: «چون مقلد آيتالله خميني هستم، نظرم، نظر آيتالله خميني است.» در شهريور 1345، او را از زندان قزل قلعه به زندان شماره چهار قصر تهران منتقل كردند. همبندي وي با عالمان پيكارگري؛ چون آيتالله سيد محمود طالقاني و آيتالله عبدالرحيم ربانيشيرازي، از وي مجاهدي خستگيناپذير، آبديده و نام-آشنا فراهم آورد و با وجود شكنجههاي فراوان، رسالت خويش را فراموش نكرد. در يادداشتهايي كه حجتالاسلام منتظري از خود به يادگار گذاشته است، به بحثهاي خود با بيژن جزني و برخي از سران حزب توده در زندان اشاره ميكند و نتيجه ميگيرد كه آنها «في قُلوبهم مرض» هستند.(صادقي، ص36)شهيد منتظري، در پايان دي 1347 به شرط نرفتن به شهر مذهبي قم، از زندان آزاد شد؛ التزامي كه از آن سرپيچيد. او باز هم پيكار انقلابي خود را پي گرفت. در تابستان 1348 به تدريس درس حكومت اسلامي ميپرداخت و طي سالهاي 1349 تا 1350 اقتصاد اسلامي را درس ميداد.(ايزدي، ص290) دستنوشتههاي اين درس، در 1356، ابتدا در خارج از ايران و پس از آن، در ايران به صورت جزوه، چاپ و پخش گرديدند.
در 1348 كنسرسيوم نفتي سرمايهداران آمريكايي كه دو عضو آن، ديويد راكفلر و ديويد ليليانتال بودند، براي تاراج بيشتر نفت و ديگر داراييهاي ايران راهي اين كشور شدند. به دنبال اعتراض شهيد آيتالله سيد محمدرضا سعيدي نسبت به سرمايهگذاري اين نفتخواران و شكنجه و شهادت وي، شهيد منتظري با صدور اعلاميههايي، به افشاگري دوباره تاراجگران آمريكايي اين شركت بزرگ نفتي پرداخت. از اين رو، دستگاه پهلوي كه دستورهاي بيگانگان به ويژه صهيونيستها و آمريكاييها را در ايران مو به مو به اجرا ميگذاشت، از رفتن منتظري به حج در 1349 جلوگيري كرد.(صادقي، ص41) شهيد محمد منتظري در 1350 فعاليتهاي سياسي و ضداستكباري خود را شدت بخشيد. ساواك كه دريافته بود كه وي با برخي از پيكارگران سر و سري دارد، بر آن بود تا پس از شناسايي همه آنها، او را دستگير كند. شهيد منتظري ناگزير شد به خارج از كشور برود و نزديك به ده سال زندگي پنهاني با نامهاي مستعار را به جان خريدار شود. نخست به پاكستان رفت و با رهبران مذهبي؛ چون ابوالاعلي مودودي، از چهرههاي ديني پاكستان و وابسته جماعت اسلامي و مولانا مفتي محمود، رهبر جمعيت علما پاكستان، ارتباط يافت.(همان، صص47-46)
محمد منتظري در 1352 به شهر نجف در كشور عراق رفت و فعاليتهاي انقلابي خود را در آنجا پيگرفت. او در درس امام هم حاضر ميشد. در آنجا همراه با طلبههاي مبارز و پناهنده ايراني، گروهي به نام «روحانيون مبارز خارج از كشور» را پايهريزي كردند.(ماهنامه شاهد ياران، ص33) شهيد منتظري همراه با فعاليتهاي سياسي و فرهنگي، به آموزش چريكي پيكارگران ايراني در عراق نيز ميپرداخت.(ايزدي، ص37) وي در 1354 راهي لبنان گرديد.(صادقي، ص49) در لبنان هم همچون عراق، همراه با كارهاي فرهنگي و انقلابي، آموزش جنگ چريكي به مبارزان را آغاز نمود. شهيد منتظري از همكاري سازمان الفتح نيز برخوردار بود و خود در اردوگاه فداييان فلسطيني در لبنان آموزش نظامي ديد. در لبنان، به همراه ياران خود در كنار پيكارگران فلسطيني و لبناني با اسراييليهاي اشغالگر جنگيد. خانههايي كه در لبنان و سوريه، در اختيار شهيد منتظري بودند، مركز ديدارهاي وي با كساني بودند كه براي ادامه پيكار با استعمارگران نزد او مي- آمدند.(خاطرات مرضيه دباغ، ص115)
شهيد منتظري دامنه جهاد خود را از خاورميانه به اروپا هم كشانيد. وي در آن زمان با نام مستعار «سميعي» در پاريس رفتوآمد ميكرد(ماهنامه شاهد ياران، ص33) و سخنرانيهاي امام را با كمك انجمن اسلامي لندن، در ميان انجمنهاي اسلامي اروپا و آمريكا پخش ميكرد. زماني كه حكومت پهلوي دوم در دوم آذر 1354 آيتالله سيد محمود طالقاني و پدرش را دستگير كرد، محمد منتظري در كليساي سنت ماري پاريس دست به اعتصاب زد كه بازتاب گستردهاي يافت.(صادقي، ص52) شهيد منتظري در يكم آبان 1356 به هنگام شهادت حجتالاسلام سيد مصطفي خميني، فرزند امام خميني(ره)، در لندن بود و توانست به كمك انجمن اسلامي اين شهر و ديگر شهرهاي انگليس، راهپيمايي باشكوهي در خيابانهاي لندن برپا كند و دست داشتن ساواك و صهيونيستها را در اين جنايت افشا كند. همچنين، به دنبال درگذشت مشكوك دكتر علي شريعتي، در برپايي آيين سوگواري وي در بيروت همكاري شاياني داشت.(ايزدي، ص309) منتظري، پس از درج نوشته توهينآميز روزنامه اطلاعات درباره امام(ره) در 17 دي 1356، بار ديگر براي افشاگري حكومت شاه، در كشور فرانسه اعتصاب روحانيون مبارز را در كليساي سنت مري برگزار كرد.(ماهنامه شاهد ياران، ص52) با ورود امام(ره) به نوفل لوشاتو در پاريس، محمد به فرانسه رفت و مبارزه خود را در آنجا دنبال كرد.(شهيد منتظري به روايت ...، ص305) پس از بازگشت امام(ره) از تبعيد غيرقانوني و اقامتشان در مدرسه علوي، محمد منتظري و گروه آموزشيافته وي، بخشي از پاسداري و امنيت اين مكان را به گردن گرفتند.(همان، ص58)
شهيد؛ پس از پيروزي انقلاب اسلامي:
شهيد منتظري پس از پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357، در پايهگذاري كميته انقلاب اسلامي در 23 بهمن و پيشبرد كار آن نقش بهسزايي داشت.(صادقي، ص58) همچنين، در برپايي حزب جمهوري اسلامي در 27 اسفندماه 1357 تلاش بسياري كرد.(ماهنامه شاهد ياران، ص39) به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي، چون انقلابي ميانديشيد، باور داشت كه بايد كارها را به صورت انقلابي و آن هم نه با دستگاه زنگزده و پاكسازي نشده نظام پيشين، بسامان كرد.(شهيد منتظري به روايت ...، ص73) به همين دليل است كه تا زمان شهادتش، با نخستوزيريمهندس مهدي بازرگان، دولت موقت و ليبرالها رابطه خوبي نداشت. منتظري موضعگيريهاي دولت موقت را، اشتباه و خيانتآميز و تصميمهاي آن را در كارهاي كشوري و سياست خارجي نادرست ميدانست(صادقياردستاني، ص59) و ميگفت: «بازرگان در خط ما نيست.»(ماهنامه شاهد ياران، ص88) از ديد شهيد منتظري، دولت موقت نه تنها برخورد قاطع و انقلابي، با آشوبآفريني ضدانقلاب در گنبد كاووس و كردستان نكرد، بلكه به آن آشوبها دامن هم زد. همچنين، به ايجاد رابطه با جنبشهاي رهاييبخش گرايشي نداشت.(شهيد منتظري به روايت ...، ص73)رفتار شهيد منتظري چنان بود كه حتي پدرش هم از منتقدان وي بشمار ميرفت.(ماهنامه شاهد ياران، ص55) او با ارزيابي نادرست ميپنداشت كه شهيد آيتالله دكتر محمد حسيني بهشتي با دولت موقت همانديشه است و بر آن شهيد مظلوم هم انتقادهاي تندي روا ميداشت، ولي به زودي حقيقت را دريافت؛ به ديدار آن شهيد مظلوم شتافت و هنگامي كه در آغوش وي بود، از همه بيمهريها پوزش خواست.
شهيد محمد منتظري در آغاز پيروزي انقلاب، گروهي به نام «پاسداران انقلاب اسلامي» يا «پاسا» را سرپرستي ميكرد كه يكي از گروههاي چهارگانهاي بود كه بعدها از بههم پيوستن آنها، نهاد انقلابي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در دوم ارديبهشت 1358 پايهگذاري شد. پاسا، پاسداري از استقلال، آزادي، حكومت اسلامي، رويارويي با صهيونيسم، واپسگرايي، استبداد و رهايي همه مستضعفان جهان را هدف خود اعلام كرد. مجله شهيد و پس از آن، روزنامه پيام شهيد، وابسته به اين گروه بودند.(ايزدي، صص316-315) محمد منتظري براي پيشبرد كار سپاه پاسداران، از ساز و برگ نظامي رزمندگان فلسطيني در آن نهاد بهره گرفت و واحد جنبشهاي آزاديبخش را در سپاه پايهريزي نمود. شهيد منتظري پس از تسخير لانه جاسوسي آمريكا در 13 آبان 1358، بيشتر وقت خود را براي جنبشهاي رهاييبخش به كار ميگرفت؛ زيرا معتقد بود استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و صهيونيسم بينالملل، نميخواهد هيچ كشور انقلابي و مستقلي در جهان ماندگار شود. بر اين پايه، اسراييل را، دشمن سوگند خورده انقلاب اسلامي ميدانست.(صادقي، ص 61) با چنين باوري بود كه رزمندگاني را به جنوب لبنان گسيل داشت و خود نيز به آنجا شتافت.(ايزدي، صص317-316) با ابوالحسن بنيصدر، رييس جمهور خيانتكار ايران، نيز سر ناسازگاري داشت. مردم نجفآباد استان اصفهان در نخستين انتخابات مجلس شوراي اسلامي، شهيد منتظري را به نمايندگي مجلس برگزيدند. او همچنين، در شورايعالي دفاع و كميسيون خارجه مجلس عضويت داشت.(همان، ص 354)
شهادت:
سرانجام، محمد منتظري، هفتم تير1360 به هنگام شركت در نشست حزب جمهوري اسلامي در دفتر مركزي حزب در ميدان سرچشمه تهران، هدف جيرهخواران استكبار جهاني و صهيونيسم بينالملل يعني گروهك مجاهدين خلق قرار گرفت. به دنبال انفجار سهمگيني كه در تالار سخنراني حزب رخ داد، به همراه شهيد بهشتي، بسياري ديگر از نمايندگان مجلس، وزيران و مسوولان بلندپايه كشور به شهادت رسيدند؛ در اين رويداد دلخراش، 72 تن از ياران امام امت و انقلاب به خاك و خون كشيده شدند. محمدرضا كلاهي از گروهك منافقين كه توانسته بود در حزب جمهوري اسلامي رخنه كند، دستاندركار آن ترور ددمنشانه شناخته شد. پيكر آن شهيد در بارگاه حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.
ويژگيهاي اخلاقي:
شهيد محمد منتظري، فرد انقلابي و آرمانگرا بود. در انديشه وي، انقلاب بايد تار و پود نظام سياسي گذشته و مناسبات فردي و اجتماعي آن را دگرگون كند و نميتوان با دستگاه اداري شرقزده و يا غربزده، كارها را پيش برد. محمد منتظري، اسلام را فراسوي مرزها، قومها، زبانها و نژادها جستجو ميكرد. او رسالت خود را در استقلال، آزادي، حكومت اسلامي، نابودي صهيونيسم و هرگونه استعمار و بيگانهدوستي ميدانست. روح انقلابي شهيد منتظري، از او شخصيتي به شدت ناشكيبا و بيباك ساخته بود. زهره حرا، همسر ايراني شهيد منتظري، درباره او ميگويد: «از مشخصات بارز وي، قاطعيت و ارادهاش در مقابل كليه مسايل و مشكلات بود. قاطعيت در انجام امر و دستور خداوند و دستور انقلاب، به وضوح در اعمال و رفتارش پيدا بود. از دوران طلبگي در قم تا دوران هجرت و نيز پس از پيروزي انقلاب، با اينكه در همه حال امكانات مالي بيشتري در اختيارش بود، سطح زندگيش با فقيرترين افراد جامعه برابر بود.»(شهيد منتظري به روايت ...، ص19) همسر شهيد منتظري ميگويد كه آن شهيد يك بار يادآور شده بود: «طول عمر كه در دست ما نيست. حداقل عرض زندگي را زياد كنيم. الان كه هستيم بايد بيشترين كارايي را داشته باشيم.»(ماهنامه شاهد ياران، ص68) شهيد منتظري در پارسايي، پرهيزگاري، كمخوري، كمخوابي و كمخواهي، زبانزد و در برابر سختيها و كاستيها بسيار پايدار بود. او را ديوانه خواندند، ولي ديوانه نبود؛ موجي توفنده بود كه آرام نداشت؛ او منتظر نمينشست تا كاري انجام شود و به مانند ديگران دنبالهرو باشد، بلكه بر اين پندار بود كه با نهايت انقلابيگري بايد جو موجود را به سود انقلاب اسلامي و خط امام(ره) راهبري كرد تا جريانها راه اسلام ناب محمدي را پيدا كنند و پيروزي انقلاب تضمين گردد.(شهيد منتظري به روايت ...، ص20)
شهيد از نگاه بزرگان و همرزمان:
پساز رويداد ددمنشانه انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي، حضرت امامخميني(ره) در پيامي فرمودند:
«او از وقتي كه خود را شناخت و در جامعه وارد شد، ارزشهاي اسلامي را نيز شناخت و با تعهد و انگيزه حساب شده، وارد ميدان مبارزه عليه ستمگران گرديد؛ او با ديد وسيعي كه داشت، سعي در گسترش مكتب و پرورش اشخاص فداكاري مينمود؛ او فرزند اسلام و قرآن بود؛ او عمري در زجرها و شكنجهها و از آن بدتر شكنجههاي روحي از طرف بدخواهان به سر برد.»(صحيفه امام، ص511)
آيتالله سيدعلي خامنهاي، رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، شهيد منتظري را اينگونه توصيف ميكنند:
«اگر چه شهادت براي همه افتخار است، اما پاكبازي چون محمد كه از آغاز نوجواني تا لحظه شهادت، سراسر عمر پربركت خود را در راه ضربهزدن بر دشمن دژخيم و سرانگشتان پليد او يعني اسراييل و عمال مرتجع در منطقه، به كار برده و هميشه در زير قباي ساده خويش بمبي ساعتي عليه صهيونيسم و امپرياليسم با خود حمل ميكرد، افتخاري موفقتآميزتر است».(شهيد منتظري به روايت ...، ص23)
منير شفيق، نظريهپرداز فلسطيني، درباره شهيد حجتالاسلام محمد منتظري ميگويد: «اين مجاهد پاك خدا، در اين پندار خود به جايي رسيد كه ميگفت: يكي از معيارهاي شناخت انسان انقلابي، موضع او در برابر مسأله جهاني بودن اسلام و رد مرزهاي جداييافكن است. او ميگفت كه هر انقلابي در سرزمين مسلمانان، اگر با روح، فكر، سياست و حتي كاروان پيكارجويان و انقلابيانش، از مرزها فراتر نرود و در راه خدا، پيشروي خود را به جاهاي ديگر آغاز نكند، پيروزي پايداري نخواهد داشت.»
نظرات شما عزیزان: